چندان بود کرشمه و ناز سهي قدان
کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما
اي باد اگر به گلشن احباب بگذري
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
گو نام ما ز ياد به عمدا چه ميبري
خود آيد آن که ياد نياري ز نام ما
مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستي زمام ما
ترسم که صرفهاي نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
حافظ ز ديده دانه اشکي هميفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
درياي اخضر فلک و کشتي هلال
هستند غرق نعمت حاجي قوام ما
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.